نوجوان کیست؟
اختلاف در مورد گستره ی نوجوانی یعنی زمان شروع و پایان آن باعث شده است که در جوامع مختلف سنین نوجوانی متفاوت باشد. با توجه به تغییرات مختلف جسمانی، روانی، اجتماعی و... انسان در طول زندگی، دوران زندگی به مراحل تقسیم بندی شده است که هر دوره از ابعاد مختلف با دوره قبل و دوره بعد خود تفاوت هایی دارد. عمومی ترین تقسیم با توجه به سن انجام گرفته است و بر طبق این تقسیم بندی دوره زندگی به مراحلی هم چون قبل از تولد، نوزادی، کودکی، جوانی، میانسالی و پیری تقسیم شده است. قبل از نوجوانی دوره کودکی به بزرگسالی می باشد. به عبارت دیگر نوجوانی در زندگی هر فرد دوره ای است که با پایان کودکی شروع می شود و در ابتدای بزرگسالی پایان می یابد. شروع و پایان نوجوانی چندان مشخص نیست و بسته به افراد و جوامع گوناگون متغیر است. پایان نوجوانی با توجه به فرهنگ هر جامعه و سنی که فرد می تواند وظایف و مسئولیت های یک بزرگسال را بر عهده بگیرد متفاوت است و در حدود بیست سالگی است. با توجه به مطالب بالا می توان دوره نوجوانی را از دوازده سالگی تا تقریباً هجده الی بیست و یک سالگی در نظر گرفت. منظور از نوجوان دانش آموزان مدارس راهنمایی و متوسطه است، هر چند ممکن است تعدادی از دانش آموزان مدارس ابتدایی و دانشجویان دانشگاه نیز به عنوان نوجوان شناخته شوند. به طور کلی مخاطب و منظور ما از نوجوان بیشتر افرادی هستند که در این دو مقطع مشغول به تحصیل اند یا در این سنین قرار دارند. دوره نوجوانی همراه با تغییرات عمده جسمانی، اخلاقی و اجتماعی است. در این دوره رشد جسمانی نوجوان کامل شده و از نظر شناختی و هوشی نیز رشد کرده و در پایان از نظر عاطفی نیز با ثبات تر می گردد. در اواخر این دوره و برای ورود به بزرگسالی نوجوان باید بتواند تصمیمات مهمی در مورد زندگی خویش بگیرد، به عنوان مثال به سوالات اساسی در مورد هویت خویش پاسخ دهد، یعنی به ایدئولوژی و خط مشی ثابتی در زندگی برسد، قادر به انتخاب همسر آینده خود بر طبق معیارهای واقع گرایانه ای باشد و در شغل کارآیی خود را نشان دهد.
● تغییرات شناختی
همراه با تغییرات جنسی در نوجوانان، تغییرات عمده ای نیز در حیطه شناختی آنان رخ می دهد. پیاژه، روانشناس معروف دوره نوجوانی را رسیدن به تفکر انتزاعی می داند. در نتیجه رسیدن به تفکر انتزاعی و صوری نوجوان قابلیت تجسم احتمالات نامحدود را پیدا می کند و نه تنها به آن چه«هست» می اندیشد بلکه به آن چه«می تواند» باشد، نیز فکر می کند. اکنون دیگر تفکر نوجوان مثل دوره های قبل محدود به این جا و اکنون نیست بلکه او قابلیت تازه ای در درک مفاهیم انتزاعی، فرضیه آزمایی و تجسم احتمالات نامحدود پیدا می کند. به خاطر همین تغییرات نوجوانان جذب مسایل فلسفی و سیاسی می شوند. آنان قادر به تجسم دنیای آرمانی خویش می گردند و به همین خاطر ممکن است به این اندیشه برسند که افرادی مثل والدین، معلمان و یا مسئولان حکومتی که در گذشته مورد قبول و تحسین وی بودند، دیگر افراد بی نقصی نیستند. آنان به شدت درگیر بحث های سیاسی، مذهبی، فلسفی، اجتماعی و اقتصادی می شوند و به قول فروید به فلسفه روی می آورند. یکی دیگر از ویژگی های شناختی نوجوانان خود محور بودن آنان است. خود محور بودن به این معناست که نوجوان خود را موجودی خاص می پندارد. هم چنین تجارب زندگی خویش را منحصر به فرد تلقی می کند. نوجوان خود را فردی استثنایی می داند، به همین خاطر خطر پذیری وی افزایش می یابد. نوجوانان به خاطر همین طرز تفکر بیشتر در معرض خطراتی مثل اعتیاد به مواد مخدر و اینترنت قرار دارند.
● تغییرات اخلاقی
یکی از تکالیف مهم هر جامعه انسانی این است که به بچه های آن جامعه یک سری از قوانین و معیارها را بیاموزد. به طوری که او قادر باشد که قضاوت نمایند چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. البته جوامع معیارهای مختلفی در مورد درست، نادرست و بایدها و نبایدها دارند ولی چیزی که در همه جوامع مشترک است وجود معیارهاست. اخلاق را می توان به سه مولفه استدلال اخلاقی، رفتار اخلاقی و احساسات اخلاقی تقسیم نمود. تحقیقات و مطالعات انجام شده درخصوص رشد اخلاقی بیشتر به مورد اول یعنی استدلال اخلاقی اشاره دارد. رشد اخلاقی که معیارش استدلال های اخلاقی فرد می باشد با رشد شناختی ارتباط نزدیکی دارد. نظریه پیاژه و کلبرگ در مورد رشد اخلاقی بر مبنای استدلال در کودکان و نوجوانان استوار شده است. بر طبق نظریه کلبرگ، رشد اخلاقی از سه سطح پیش عرفی، عرفی و پس عرفی تشکیل شده است. در سطح پیش عرفی استدلال های اخلاقی فرد بیشتر بر مبنای فرار از تنبیه و کسب پاداش است. در سطح عملی اخلاقی محسوب می شود که باعث تحسین و تأیید از سوی دیگران گردد و در مرحله بعدی به حفظ نظم اجتماعی منجر شود و بالاخره در سطح سوم که کلبرگ آن را اخلاق واقعی می داند متوجه نارسایی های قوانین بشری می گردد ولی در عین حال قانون نارسایی های قوانین بشری می گردد. ولی در عین حال قانون را چون حامی منافع اکثریت افراد جامعه است لازم می داند و در مراتب پیشرفته تر شخص براساس تعرفی که از موازین اخلاقی دارد، شخصاً اصولی را انتخاب کرده و در موقعیتی به آنها پای بند است. در این سطح دیگر فرد اعمال اخلاقی را به خاطر فرار از تنبیه یا کسب پاداش یا تحسین و تأیید دیگران انجام نمی دهد بلکه براساس ایمان و عقیده خویش اخلاقی را درونی کرده است و وجدان اخلاقی فرد بر تمام رفتارها و زندگی او حاکم و ناظر خارجی لازم ندارد. عمده ترین تحول اخلاقی در نوجوانان انتقال آنها از اخلاق پیش عرفی به سطح عرفی و حتی گاهی پس عرفی می باشد. بسیاری از نوجوانان به معیارهای اخلاقی والدین و مراجع قدرت حساسند و معتقدند که قوانین در جهت حفظ نظم اجتماعی تدوین شده است. پاره ای از نوجوانان، ارزش های اخلاقی جامعه را درون ساخته و به آن پای بند شده اند. البته صرف وجود انگیزه قوی در این جهت به منزله آن نیست که نوجوانان در هر شرایطی به تناسب اعتقادات اخلاقی خود عمل کند. بحث رشد اخلاقی نوجوانان به علت ارتباط نزدیک آن با بحث آسیب شناسی اینترنت و چگونگی برخورد با نوجوانان باید با دقت بیشتری مورد توجه قرار بگیرد، زیرا موضع ما در برابر نظریات اخلاقی موجود و یا وجود یک دیدگاه شخصی، طرز رفتار ما را با نوجوان و مسأله اینترنت تعیین خواهد کرد. به عنوان مثال چنان چه ما نوجوانان را افرادی بدانیم که پای بندی چندانی به مسایل اخلاقی ندارد و آسیب پذیری آنها در این زمینه زیاد است، بیشتر به رفتارهای کنترلی خواهیم پرداخت تا ارشاد و راهنمایی و استدلال.
● تغییرات اجتماعی
انسان موجودی اجتماعی است. درون یک خانواده متولد می شود و در جامعه رشد می کند. مهم ترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان، تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است. پس از سپری شدن سال های اولیه زندگی، عوامل دیگری در رشد و تحول اجتماعی فرد تأثیر دارند. از این عوامل به مدرسه، محله زندگی، نهادهای اجتماعی، مذهبی و رسانه های گروهی اشاره کرد. در سال های اخیر شبکه جهانی اینترنت با امکانات متعدد برای تعامل افراد با یکدیگر به عاملی دیگر برای اجتماعی شدن افراد تبدیل شده است.
اغلب افراد دوره نوجوانی را به عنوان دوره بحران هویت تصور می کنند. دوره ای که در آن نوجوان تلاش می کند به سوالاتی اساسی از قبیل«من کیستم؟»، «شغل آینده من چیست؟»، «رشته تحصیلی من چه خواهد بود؟»، «ارزش های مذهبی، اخلاقی و فلسفی من چه خواهند بود؟» و... پاسخ دهد. اریک اریکسون یکی از روانشناسان معروف است که در زمینه هویت یابی در نوجوانی مطالعات و تحقیقات گسترده ای انجام داده است. اریکسون تمام دوره زندگی افراد را به مراحلی تقسیم کرده است که فرد در هر مرحله تکلیفی را بر عهده دارد. تکلیف فرد در دوره نوجوانی حل بحران«هویت در برابر سردرگمی نقش» می باشد.
اگر نوجوان بتواند به سوالات مطرح شده در بالا پاسخ بدهد به انسجام هویت می رسد، چون ارزش ها را خود انتخاب کرده و نسبت به اهداف یا افراد خاصی احساس وفاداری می کند. نوجوانانی که بحران هویت را با موفقیت پشت سر بگذارند، انعطاف پذیرند و در برخورد با مسایل زندگی با فکر و درایت عمل می کنند، اعتماد به نفس بالایی دارند و تحت شرایط فشار زا مقاومت خوبی از خود نشان می دهند. آنان افرادی نسبتاً مستقل اند و در روابط اجتماعی، علاوه بر داشتن اعتماد به نفس، شوخ طبع بوده و ظرفیت بالایی برای ایجاد روابط صمیمی با دیگران دارند. رابطه نوجوان با والدین در این دوران شکل تازه ای پیدا می کند. از آن جا که نوجوان به دنبال کسب استقلال هر چه بیشتر از والدین و سایر بزرگسالان است و از طرف دیگر این استقلال و خود مختاری نوجوان امروز و کودک دیروز به راحتی به رسمیت شناخته نمی شود، طبعاً تعارضاتی گاه خفیف و گاه شدید بین آنان روی می دهد. از آن جا که نوجوان دیگر مثل دوره کودکی والدین خود را افرادی بی نقص نمی بیند، در اتخاذ تصمیم های زندگی کمتر به آنان متکی است و سعی می کند که شخصاً برای زندگی خود تصمیم های مناسبی اتخاذ کند. در حل تعارضات به وجود آمده میان خانواده و نوجوان، والدینی موفق تر خواهند بود که مقررات مورد نظر خود را در زندگی همراه با استدلال های منطقی با نوجوانان در میان بگذارد، درباره انتظارات و خواسته های خود توضیحات قانع کننده ای ارایه دهند و در عین حال با آنان رابطه صمیمی و حمایت کننده داشته باشند. خانواده ای که بیش از حد سختگیرانه و مستبدانه عمل نمایند و یا سهل گیری زیادی از خود نشان دهند، بیشتر با فرزند نوجوان خود مشکل خواهند داشت. بخش دیگری از جریان رشد اجتماعی به رابطه نوجوانان با همسالان برمی گردد. صمیمیت همسالان و والدین در طول دوران نوجوانی افزایش می یابد ولی در عین حال توازن این الگو در نوسان است. در اواسط دوره نوجوانی، همسالان(پسران تا حدودی زودتر از دختران) به تدریج به عنوان منبع اصلی صمیمیت و حمایت اجتماعی از والدین پیشی می گیرند. هر چند ممکن است اختلافاتی در معیارها و ارزش های گروه همسالان با والدین خود داشته باشد ولی این ارزش ها و معیارها لزوماً مخالف یکدیگر نیستند.
در سال های اولیه نوجوانی، نوجوانان افرادی را به عنوان دوست انتخاب می کنند که تا حدودی به آنان شباهت داشته باشند. به تدریج این ملاک ها تغییر می کند و آنها دوستانی را برمی گزینند که از لحاظ نگرش ها، علایق، ارزش ها و شخصیت به خود آنان شبیه باشند. گروه های دوستان در دختران معمولاً دو یا سه نفری است ولی در پسران این گروه ها وسیع تر است. این گروه ها عمدتاً از افراد مشابه یا مورد تأیید از نظر سن، جنس، علایق و سرگرمی ها در اوقات فراغت و... تشکیل می شوند و به کانون فعالیت های اجتماعی نوجوانان مبدل می گردد.
● نوجوان و اوقات فراغت
هنگامی که در مورد اوقات فراغت سخن گفته می شد، عده ای فقط از مسئولان می خواهند که امکانات ورزشی و تفریحی و کتابخانه ها و... را گسترش دهند و به کودکان و نوجوانان هم توصیه می کنند در اوقات بیکای و بعد از درس به دنبال ورزش و کتاب خواندن بروند. هر چند توصیه های رایج درست هستند ولی کافی و کامل نیستند، در مورد مسئولان باید گفته شود که آنان باید امکانات مختلف ورزشی، هنری، تفریحی، مطالعاتی و... را برای پر کردن اوقات فراغت مردم جامعه خویش فراهم سازند و در این مورد باید از تک بعدی نگریستن بپرهیزند و فقط پر کردن اوقات فراغت را به ورزش کردن توصیه نکنند و امکانات بسیار متنوعی را فراهم سازند. زیرا نوجوانان علایق و سلایق مختلفی دارند. درست است که ورزش و فعالیت های وابسته به آن محبوبیت زیادی دارد ولی از طرف دیگر عده ای از نوجوانان ممکن است به فعالیت های هنری گرایش بیشتری نشان دهند و در این زمینه استعداد داشته باشند، پس باید در انتخاب نوع فعالیت در اوقات فراغت نیز دست نوجوانان باز باشد تا آنانی که فعالیت های اجتماعی و گروهی را ترجیح می دهند چنین فعالیت هایی را انجام دهند و کسانی که به فعالیت در گروه های کوچک علاقه مندند به آنان روی آورند.

نظرات شما عزیزان: